[صفت]

avoidable

/əˈvɔɪdəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more avoidable] [حالت عالی: most avoidable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجتناب پذیر پرهیز کردنی

مترادف و متضاد unavoidable
  • 1.The accident was entirely avoidable.
    1. این تصادف کاملا اجتناب پذیر بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان