[فعل]

to avoid

/əˈvɔɪd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: avoided] [گذشته: avoided] [گذشته کامل: avoided]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوری کردن اجتناب کردن، پرهیز کردن

مترادف و متضاد circumvent keep away from steer clear of confront face up to
to avoid something
از چیزی جلوگیری کردن
  • The accident could have been avoided.
    می‌شد از تصادف جلوگیری کرد.
avoid somebody
از کسی دوری کردن
  • If you are fortunate you can avoid people who are trying to deceive you.
    اگر خوش شانس باشید می‌توانید از آنهایی که سعی دارند شما را فریب دهند دوری کنید.
to avoid doing something
از انجام کاری پرهیز کردن
  • Avoid getting into a brawl if you can.
    اگر می‌توانید، از وارد شدن به هر جنجالی دوری کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان