Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to avoid
/əˈvɔɪd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: avoided]
[گذشته: avoided]
[گذشته کامل: avoided]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوری کردن
اجتناب کردن، پرهیز کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرهیز داشتن
حاشیه رفتن
از چیزی حذر کردن
دوری کردن
طفره رفتن
امتناع کردن
مترادف و متضاد
circumvent
keep away from
steer clear of
confront
face up to
to avoid something
از چیزی جلوگیری کردن
The accident could have been avoided.
میشد از تصادف جلوگیری کرد.
avoid somebody
از کسی دوری کردن
If you are fortunate you can avoid people who are trying to deceive you.
اگر خوش شانس باشید میتوانید از آنهایی که سعی دارند شما را فریب دهند دوری کنید.
to avoid doing something
از انجام کاری پرهیز کردن
Avoid getting into a brawl if you can.
اگر میتوانید، از وارد شدن به هر جنجالی دوری کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
avocet
avocation
avocado pear
avocado
avidly
avouch
avow
aw
awake
awaken
کلمات نزدیک
avocet
avocation
avocat
avocado
avifauna
avoidable
avoidance
avoiding
avoidless
avoirdupois
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان