[اسم]

balloon

/bəˈluːn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بادکنک

معادل ها در دیکشنری فارسی: بادکنک
  • 1.We tied balloons and streamers to the ceiling ready for the party.
    1. ما برای جشن بادکنک ها و شرشره ها را به سقف آویزان کردیم.

2 بالون (نوعی هواگرد)

معادل ها در دیکشنری فارسی: بالون
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان