Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خایه
2 . جرات
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
balls
/bˈɔːlz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خایه
تخم
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
testicles
2
جرات
تخم (مفهوم مجازی)
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
courage
1.It took a lot of balls to do that.
1. انجام آن کار خیلی تخم میخواست.
تصاویر
کلمات نزدیک
ballroom dancing
ballroom
ballpoint pen
ballpoint
ballpark figure
ballsy
ballyhoo
balm
balmy
baloney
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان