[اسم]

bargain

/ˈbɑr.gən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرید ارزان چانه زنی (سر قیمت)، ارزان

معادل ها در دیکشنری فارسی: اکازیون
مترادف و متضاد bargaining good buy rip-off
  • 1.The airline regularly offers last-minute airfares at bargain prices.
    1. شرکت هواپیمایی به طور منظم سفرهای آخرین لحظه با قیمت‌های ارزان را پیشنهاد می‌کند.
  • 2.This coat was half-price. A real bargain.
    2. این پالتو نصف قیمت بود. یک خرید ارزان واقعی
[فعل]

to bargain

/ˈbɑr.gən/
فعل گذرا
[گذشته: bargained] [گذشته: bargained] [گذشته کامل: bargained]

2 چانه زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: چانه زدن
  • 1.She may sell the car for less if you bargain with her.
    1. او ممکن است آن اتومبیل را (با قیمت) کمتر [ارزان تر] بفروشد اگر با او چانه بزنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان