[فعل]

to bash about

/bæʃ əˈbaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: bashed about] [گذشته: bashed about] [گذشته کامل: bashed about]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (به‌شدت) کتک زدن لت‌وپار کردن

  • 1.He had been attacked and bashed about.
    1. به او حمله شده و کتک خورده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان