[عبارت]

be on the point of

/bi ɑn ðə pɔɪnt ʌv/

1 نزدیک بود (کاری را انجام دادن) در آستانه انجام دادن کاری بودن

  • 1.I was on the point of leaving when he turned up.
    1. من نزدیک بود بروم که او پیدایش شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان