[عبارت]

be on someone

/biː ˌɑːn ˈsʌmwʌn/

1 به حساب کسی بودن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مهمان کردن
informal
  • 1.You can order everything you want, it's on me.
    1. هر چیزی که بخواهی می‌توانی سفارش بدهی، به حساب من است [من حساب می‌کنم].

2 کسی را اذیت کردن

informal
  • 1.You're always on me about something!
    1. تو همیشه داری سر یک چیزی من را اذیت می‌کنی!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان