[عبارت]

to beat one's brains out

/tuː bit wʌnz breɪnz aʊt/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لت‌وپار کردن کشتن (با ضربه زدن به سر)

  • 1.Take it easy. Just punch him a bit. You don't want to beat his brains out.
    1. آرام باش. فقط کمی به او مشت بزن. تو که نمی‌خواهی او را لت‌وپار کنی.

2 به مغز خود فشار آوردن

  • 1.I have been beating my brains out all day trying to remember whom we should invite to the party.
    1. من تمام روز داشتم به مغزم فشار می‌آوردم که یادم بیاید چه کسانی را باید به مهمانی دعوت کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان