Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لتوپار کردن
2 . به مغز خود فشار آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
to beat one's brains out
/tuː bit wʌnz breɪnz aʊt/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لتوپار کردن
کشتن (با ضربه زدن به سر)
1.Take it easy. Just punch him a bit. You don't want to beat his brains out.
1. آرام باش. فقط کمی به او مشت بزن. تو که نمیخواهی او را لتوپار کنی.
2
به مغز خود فشار آوردن
1.I have been beating my brains out all day trying to remember whom we should invite to the party.
1. من تمام روز داشتم به مغزم فشار میآوردم که یادم بیاید چه کسانی را باید به مهمانی دعوت کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
beat at own game
beat a path to door
beat a dead horse
beat
beast
beat down
beat it
beat off
beat out
beat swords into plowshares
کلمات نزدیک
bear fruit
to be on the safe side
old hat
to be honest
to be commonly associated with
to begin with
blow it
catch breath
catch eye
caught in the crossfire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان