[جمله]

beat one's head against the wall

/bit wʌnz hɛd əˈgɛnst ðə wɔl/

1 سر خود را به دیوار کوبیدن بیخودی خود را به در و دیوار زدن

مترادف و متضاد bang one's head against the brick wall struggle
  • 1.You are beating your head against the wall trying to figure out what the new boss wants.
    1. تو داری بیخودی خود را به در و دیوار می زنی تا بفهمی رئیس جدید چه می خواهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان