[فعل]

to berate

/bɪˈreɪt/
فعل گذرا
[گذشته: berated] [گذشته: berated] [گذشته کامل: berated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (شدیدا) سرزنش کردن (شدیدا) انتقاد کردن

مترادف و متضاد rebuke scold praise
  • 1.The angry boss berated his employees.
    1. رییس عصبانی کارمندانش را سرزنش کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان