[اسم]

blanket

/ˈblæŋ.kɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پتو روانداز

معادل ها در دیکشنری فارسی: پتو روانداز
مترادف و متضاد bedcover cover covering quilt
  • 1.She put an extra blanket on the bed.
    1. او یک پتوی اضافه روی تختخواب انداخت.

2 لایه روکش

a blanket of snow
لایه‌ای از برف
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان