[صفت]

blistering

/ˈblɪstərɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more blistering] [حالت عالی: most blistering]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 داغ و سوزان بسیار گرم

the blistering heat of the desert
گرمای داغ و سوزان بیابان

2 تند (انتقاد) نیش‌دار

blistering attack/criticism ...
حمله/انتقاد و ... تند

3 بسیار سریع

  • 1.The runners set off at a blistering pace.
    1. دونده‌ها با سرعتی بسیار زیاد مسابقه را آغاز کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان