[اسم]

blotch

/blɑːtʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لک خال

معادل ها در دیکشنری فارسی: لک و پیس
  • 1.He had come out in dark red blotches.
    1. (پوست) او پر از لک و خال های قرمز تیره شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان