Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بلند کردن و بردن (باد)
2 . با اسلحه کشتن
3 . به راحتی شکست دادن
4 . به شدت تحت تاثیر قرار دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to blow away
/bloʊ ɐweɪ/
فعل گذرا
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بلند کردن و بردن (باد)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باد بردن
2
با اسلحه کشتن
3
به راحتی شکست دادن
پیروز شدن
informal
1.Mitchell blew away the other runners.
1. "میشل" به راحتی سایر دوندهها را شکست داد.
4
به شدت تحت تاثیر قرار دادن
شگفتزده کردن
to blow somebody away
کسی را تحت تاثیر قرار دادن
It just blows me away, the way everyone’s so friendly round here.
این من را واقعا تحت تاثیر قرار داد که همه اینجا اینقدر صمیمی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
blow a tire
blow
blouse
blotting paper
blotter
blow down
blow it big time
blow it out one's ear
blow off
blow one's lines
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان