[اسم]

blowout

/ˈbloʊaʊt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وعده غذای مفصل سور، شکم‌چرانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: سور
informal
a four-course blowout
یک وعده غذایی مفصل چهاربخشی

2 لاستیک پنچر پنچری

informal
to have a blowout
لاستیک پنچر شدن
  • I had a blowout on the way home.
    سر راهم به خانه، لاستیکم پنچر شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان