[فعل]

to bluff

/blʌf/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: bluffed] [گذشته: bluffed] [گذشته کامل: bluffed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلوف زدن گول زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بلوف زدن هارت و پورت کردن لاف زدن
  • 1.he's been bluffing all along.
    1. او تمام مدت [از همان ابتدا] داشت بلوف می‌زد.
  • 2.She won’t really tell Mom and Dad. She’s just bluffing.
    2. او واقعا به مامان و بابا نخواهد گفت. او فقط دارد بلوف می‌زند.
توضیحاتی در رابطه با bluff
فعل bluff در معنای بلوف زدن اشاره دارد به ادعایی دروغین از سوی کسی برای انجام کاری یا داشتن چیزی. در واقع فردی که بلوف می زند قصد فریب دادن فردی دیگر را دارد.
[اسم]

bluff

/blʌf/
قابل شمارش

2 بلوف لاف

معادل ها در دیکشنری فارسی: بلوف هارت و پورت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان