Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اشتباه (فاحش)
2 . سوتی دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
blunder
/ˈblʌndər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اشتباه (فاحش)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گاف
مترادف و متضاد
error
fault
mistake
1.Bert's awkward apology could not make up for his serious blunder.
1. عذرخواهی عجیب "برت" نتوانست اشتباه فاحش او را جبران کند.
2.The general's blunder forced his army to a rapid retreat.
2. اشتباه فاحش ژنرال ارتش او را مجبور به عقب نشینی سریعی کرد.
[فعل]
to blunder
/ˈblʌndər/
فعل گذرا
صرف فعل
2
سوتی دادن
اشتباه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گاف کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
bluish
bluggy
bluffer
bluff
bluey
blunderbuss
blundering
blunt
bluntly
blur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان