Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بمبگذار
2 . هواپیمای بمبافکن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bomber
/ˈbɑːmər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بمبگذار
1.The bomber was caught by security officers before he could arm the device.
1. بمبگذار قبل از آنکه بتواند دستگاه را فعال کند، توسط ماموران حفاظتی دستگیر شد.
2.The suicide bomber blew himself up in a crowded restaurant, killing twelve people.
2. بمبگذار انتحاری خود را در یک رستوران شلوغ منفجر کرد و دوازده نفر را کشت.
2
هواپیمای بمبافکن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بمبافکن
a giant bomber
هواپیمای بمبافکن غولپیکر
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bombe
bombay
bombardment
bombardier beetle
bombard
bomber jacket
bombing
bombshell
bon appetit
bon voyage
کلمات نزدیک
bombe
bombastic
bombast
bombardment
bombardier
bombing
bombshell
bon
bon appetit
bon mot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان