[اسم]

bosom friend

/ˌbʊzəm ˈfrend/
قابل شمارش

1 دوست صمیمی

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوست جانی
مترادف و متضاد bosom buddy
  • 1.The two girls had become bosom friends.
    1. دو دختر دوستان صمیمی شده بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان