Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برنجیرنگ
2 . بسیار بلند
3 . جلف
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
brassy
/ˈbræsi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: brassier]
[حالت عالی: brassiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برنجیرنگ
به رنگ فلز برنج
1.The cup had a brassy color.
1. فنجان یک رنگ برنجی داشت.
2
بسیار بلند
کرکننده (صدا)
3
جلف
زننده، پرزرقوبرق
disapproving
the brassy blonde behind the bar
دختر بلوند جلف پشت پیشخوان بار
تصاویر
کلمات نزدیک
brassiere
brassie
brasserie
brassard
brass rubbing
brat
bravado
brave
bravely
bravery
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان