[اسم]

bread

/bred/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نان

معادل ها در دیکشنری فارسی: نان
a loaf/slice/piece of bread
یک قرص/برش/تکه نان
  • He’s gone to buy a loaf of bread.
    او رفته است تا یک قرص نان بخرد.
fresh/sliced/stale/white/brown/wholemeal bread bread
نان تازه/برش‌شده/بیات/سفید/قهوه‌ای/سبوس‌دار [کامل]
  • This bread’s stale – shall I throw it away?
    این نان بیات است؛ آن را دور بریزم؟
to bake/make bread
نان پختن/درست کردن
  • Do you bake your own bread?
    آیا شما خودتان نان می‌پزید؟
کاربرد واژه bread به معنای نان
واژه bread به معنای نان به نوعی غذای اصلی گفته می‌شود که از آرد، آب و معمولا مخمر درست می‌شود و در تنور یا فر پخته می‌شود. این واژه در انگلیسی اسم غیرقابل شمارش است و "S" جمع نمی‌گیرد.
در انگلیسی وقتی واژه bread را به کار می‌برند بیشتر منظورشان نان باگت‌های سفید یا سبوس‌دار است که برش داده شده و به صورت تست سرو می‌شوند.
وقتی بخواهیم بگوییم "یک عدد نان" از عبارت "a loaf of bread" (یک قرص نان) استفاده می‌کنیم. در ادامه به عبارت‌هایی که با bread در انگلیسی استفاده می‌شود اشاره می‌کنیم:
"a loaf of bread" (یک قرص نان)
"a slice of bread" (یک برش نان)
"a piece of bread" (یک تکه نان)
"wholemeal bread" (نان کامل)

2 پول

informal old use
مترادف و متضاد money
  • 1.How much bread have you got?
    1. چقدر پول داری؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان