Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برزیلی
2 . برزیلی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
Brazilian
/brəˈzɪljən/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برزیلی
[وابسته به برزیل و مردم آن]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برزیلی
Brazilian football
فوتبال برزیلی
[اسم]
Brazilian
/brəˈzɪljən/
قابل شمارش
2
برزیلی
اهل برزیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برزیلی
1.I'm a Brazilian and I'm proud of it.
1. من یک برزیلی هستم و به آن افتخار میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
brazil nut
brazil
brazier
brazenly
brazen
breach
bread
bread and butter
bread and butter plate
bread and butter pudding
کلمات نزدیک
brazil nut
brazil
brazier
brazenly
brazen
brb
breach
breach of contract
breach of the peace
bread
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان