Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خود را به کشتن دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
break one's neck
/breɪk wʌnz nɛk/
1
خود را به کشتن دادن
خود را کشتن
مترادف و متضاد
break one's back
1.I broke my neck to try and get the report finished on time.
1. من خودم را کشتم تا گزارش را سر وقت تمام کنم.
2.There is no point in breaking your neck. Take your time.
2. هیچ لازم نیست خود را به کشتن بدهی. هر قدر بخواهی زمان داری.
تصاویر
کلمات نزدیک
break one's heart
break off
break of dawn
break into
break in
break out
break point
break the eggs into a bowl and beat them for five minutes.
break the ice
break the law
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان