[جمله]

breathe down one's neck

/brið daʊn wʌnz nɛk/

1 مزاحم شدن پاپی شدن

  • 1.My boss has been breathing down my neck all day to try and get me to work.
    1. رئیسم تمام روز مزاحم من می شد تا سعی کند من را وادار به انجام کار کند.
توضیح درباره اصطلاح breathe down one's neck
روی گردن کسی فوت کردن یا نفس کشیدن کاری آزار دهنده است. برای همین وقتی کسی مزاحم می شود یا مرتب پاپی می شود می گویند breathe down one's neck.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان