[جمله]

breathe one's last

/brið wʌnz læst/

1 نفس آخر را کشیدن از دنیا رفتن

مترادف و متضاد die
  • 1.Mrs. Smith breathed her last this morning.
    1. خانم اسمیت امروز صبح از دنیا رفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان