[اسم]

bridle

/ˈbraɪdəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 افسار لگام

معادل ها در دیکشنری فارسی: افسار لگام لجام
[فعل]

to bridle

/ˈbraɪdəl/
فعل گذرا
[گذشته: bridled] [گذشته: bridled] [گذشته کامل: bridled]

2 لگام کردن (اسب) افسار زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: افسار زدن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان