Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کنار گذاشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to brush aside
/brʌʃ əˈsaɪd/
فعل گذرا
[گذشته: brushed aside]
[گذشته: brushed aside]
[گذشته کامل: brushed aside]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کنار گذاشتن
توجه نکردن، بیاعتنایی کردن
مترادف و متضاد
dismiss
1.Perhaps you shouldn't brush the idea aside too hastily.
1. شاید بهتر باشد این ایده را اینقدر عجولانه کنار نگذاری.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
brush
bruschetta
brunswick stew
brunswick green
brunette
brush down
brush off
brush up
brushing
brussels biscuit
کلمات نزدیک
fuck with
fuck up
fuck puppet
fucknut
fuck it
bubble over
build on
burn off
buy into
call around
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان