Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پاک شدن (با برس)
2 . اعتنا نکردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to brush off
/bɹˈʌʃ ˈɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: brushed off]
[گذشته: brushed off]
[گذشته کامل: brushed off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاک شدن (با برس)
1.Mud brushes off easily when it is dry.
1. گل وقتی خشک میشود، راحت پاک میشود.
2
اعتنا نکردن
محل نگذاشتن، نادیده گرفتن
1.Corman brushed off the accusations.
1. "کورمن" به اتهامات اعتنایی نکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
brush
bruschetta
brunt
brunette
brunei
brush up
brushback
brushed
brushwood
brushwork
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان