[فعل]

to buy off

/baɪ ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: bought off] [گذشته: bought off] [گذشته کامل: bought off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رشوه دادن

مترادف و متضاد grease someone's palm
  • 1.They tried to buy off the man, but he refused to go along with their plan.
    1. ما سعی کردیم به او رشوه دهیم، اما او قبول نکرد که با نقشه ما پیش برود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان