[اسم]

caretaker

/ˈkɛrˌteɪkər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرایدار

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرایدار
مترادف و متضاد janitor
  • 1.He works as a college caretaker.
    1. او به عنوان یک سرایدار کالج کار می‌کند [او سرایدار کالج است].

2 پرستار نگهدار، متولی

  • 1.My grandmother’s caretaker helps her get around the house.
    1. پرستار مادربزرگم به او کمک می‌کند در خانه کارهایش را انجام دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان