[عبارت]

carry the day

/ˈkæri ðə deɪ/

1 پیروز شدن برنده شدن

مترادف و متضاد win completely
  • 1.After spending weeks constructing my project, I was thrilled to carry the day at the science fair.
    1. بعد از گذراندن هفته ها کار کردن روی پروژه ام، خیلی خوشحال شدم که در جشنواره علوم برنده شدم.
  • 2.But what if his Democratic rival carries the day?
    2. اما اگر رقیب دموکرات او پیروز شود چه؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان