Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گاو شیرده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cash cow
/kæʃ kaʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گاو شیرده
سود ده، پولساز
1.Johnson is the company's big client. He's our cash cow.
1. "جانسون" مشتری اصلی شرکت ماست. او (برای شرکت ما) مثل گاو شیرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
cash card
cash and carry
cash
casey
casement
cash crop
cash desk
cash dispenser
cash flow
cash in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان