Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نقد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to cash in
/kæʃ ɪn/
فعل گذرا
[گذشته: cashed in]
[گذشته: cashed in]
[گذشته کامل: cashed in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نقد کردن
وصول کردن
1.I cashed in a large number of my saving bonds in order to get some money to buy a house.
1. من مبلغ زیادی از اوراق قرضه ام را نقد کردم تا پول داشته باشم خانه بخرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
cash flow
cash dispenser
cash desk
cash crop
cash cow
cash in hand
cash in on
cash machine
cash on delivery
cash on the barrel head
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان