Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . متداول شدن
2 . فهمیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to catch on
/kæʧ ɑn/
فعل ناگذر
[گذشته: caught on]
[گذشته: caught on]
[گذشته کامل: caught on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
متداول شدن
مد شدن
1.The idea never really caught on in this country.
1. این ایده هرگز در این کشور متداول نشد.
2
فهمیدن
درک کردن
مترادف و متضاد
understand
1.He didn't have to explain; I caught on right away.
1. نیازی نبود که او توضیح دهد؛ من فوراً فهمیدم.
2.It took me a while to catch on.
2. مدتی طول کشید تا بفهمم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
catch napping
catch fire
catch eye
catch cold
catch a tartar
catch out
catch up
catch up in
catch up on
catch up with
کلمات نزدیک
catch fire
catch a glimpse
catch a cold
catch 22
catch
catch one's death of cold
catch one's eye
catch out
catch sight
catch somebody off guard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان