[فعل]

to cater

/ˈkeɪtər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: catered] [گذشته: catered] [گذشته کامل: catered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غذا تهیه کردن آشپزی کردن

  • 1.We hired a local chef to cater our parents' anniversary party.
    1. ما یک سرآشپز استخدام کردیم تا غذای جشن سالگرد ازدواج والدین‌مان را تهیه کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان