Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حسرت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
chagrin
/ʃəˈɡrɪn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حسرت
اندوه، غصه، دلخوری
1.To her chagrin, neither of her sons became doctors.
1. او حسرت می خورد که هیچ یک از پسرانش دکتر نشدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
chaffinch
chaffer
chaff
chafe
chador
chai
chain
chain reaction
chain store
chain-smoke
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان