[اسم]

chagrin

/ʃəˈɡrɪn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حسرت اندوه، غصه، دلخوری

  • 1.To her chagrin, neither of her sons became doctors.
    1. او حسرت می خورد که هیچ یک از پسرانش دکتر نشدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان