Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دلربایی
2 . افسون
3 . جاذبه
4 . شیفته کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
charm
/tʃɑrm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دلربایی
جذابیت، دلبری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نمک
1.Women and their charm!
1. زنان و دلبریشان!
a woman of great charm
زنی بسیار دلربا
2
افسون
طلسم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افسون
تعویذ
حرز
طلسم
a charm against evil
افسون علیه پلیدی
3
جاذبه
جذبه، زیبایی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جذابیت
جذبه
دلبری
زیبایی
وجاهت
1.The hotel is full of charm.
1. این هتل پر از جاذبه است.
a man of great charm
مردی با جذبه بسیار
[فعل]
to charm
/tʃɑrm/
فعل گذرا
[گذشته: charmed]
[گذشته: charmed]
[گذشته کامل: charmed]
صرف فعل
4
شیفته کردن
دل ربودن، مسحور کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دل کسی را به دست آوردن
دل بردن
دلبری کردن
فریفتن
1.The baby charmed everyone with her smile.
1. آن کودک همه را با لبخندش شیفته کرد [آن کودک دل همه را با لبخندش ربود].
تصاویر
کلمات نزدیک
charlotte
charlie chaplin
charlie
charley horse
charley
charm the pants off someone
charmed
charmer
charming
charon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان