For this recipe, you will need two pounds of skinless chicken.
برای این دستور غذا، شما به دو پوند مرغ بیپوست نیاز دارید.
chicken breast/thigh/wing
سینه/ران/بال مرغ
Chop the chicken breast into pieces.
سینه مرغ را تکهتکه کنید.
3
جوجه (نوعی بازی)
to play chicken
جوجه بازی کردن [نوعی بازی کودکانه]
The children had been playing chicken by running across the railway line.
بچهها داشتند با دویدن در امتداد ریل راهآهن جوجه بازی میکردند.
توضیح درباره واژه chicken به معنای جوجه بازی
بازی chicken یک بازی کودکانه است که در آن بچهها کار خطرناکی انجام میدهند تا نشان دهند چقدر شجاع هستند. اولین نفری که دست از انجام آن کار خطرناک بردارد بازنده است.
[صفت]
chicken
/ˈtʃɪkən/
غیرقابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more chicken][حالت عالی: most chicken]
4
ترسو
بزدل
informal
مترادف و متضاد
cowardly
1.Dave’s too chicken to ask her out.
1.
"دیو" ترسو تر از اینهاست که او را به بیرون رفتن دعوت کند.