[اسم]

chili

/ˈtʃɪl.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فلفل (قرمز، سبز و ...)

مترادف و متضاد chili pepper chilli pepper
  • 1.Remove the seeds from two chilies.
    1. تخم های دو فلفل را جدا کن.
chili powder
پودر فلفل

2 چیلی (نوعی غذا) خوراک لوبیا (با فلفل و گوشت)

  • 1.We had chili last night.
    1. دیشب چیلی خوردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان