Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (با صدای زنگ) اعلام کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to chime
/ʧaɪm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: chimed]
[گذشته: chimed]
[گذشته کامل: chimed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(با صدای زنگ) اعلام کردن
صدای زنگ ایجاد کردن
1.I heard the clock chime.
1. صدای زنگ ساعت را شنیدم.
2.The clock chimed midnight.
2. آن ساعت (با صدای زنگ)، نیمه شب را اعلام کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
chilly
chillum
chillout
chillingly
chilling
chimera
chimerical
chimney
chimney pot
chimney stack
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان