Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
chin
/tʃɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چانه
زنخدان
1.Fasten the helmet's strap under your chin.
1. بند کلاهایمنی را زیر چانهات محکم کن.
2.She sat behind the table, her chin resting in her hands.
2. او پشت میز نشست، (درحالیکه) چانهاش در دستانش بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
chimpanzee
chimneypiece
chimney
chime in
chime
chin wag
chin wagging
chin-up
chin-wag
chin-wagging
کلمات نزدیک
chimpanzee
chimney stack
chimney pot
chimney
chimerical
china
chinch
chinchilla
chinese
chinese cabbage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان