[اسم]

chisel

/ˈʧɪzəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مغار اسکنه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسکنه
  • 1.A broad-bladed steel chisel
    1. یک مغار فولادی لبه پهن
توضیحاتی در رابطه با chisel
chisel ابزاری است که از آن در منبت و کنده کاری روی چوب استفاده می شود.
[فعل]

to chisel

/ˈʧɪzəl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: chiseled] [گذشته: chiseled] [گذشته کامل: chiseled]

2 تراشیدن (با اسکنه) حکاکی کردن

  • 1.A name was chiselled into the stone.
    1. اسمی در سنگ حکاکی شده بود.
  • 2.She was chiselling some marble.
    2. او داشت مرمری را می تراشید.
توضیحاتی در رابطه با chisel
chisel ابزاری است که از آن در منبت و کنده کاری روی چوب استفاده می شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان