[اسم]

chiropractor

/ˈkaɪrəˌpræktər/
قابل شمارش
[جمع: chiropractors]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کایروپراکتور (درمانگر با دست)

specialized
  • 1.Mrs. Lehrer confirmed that a chiropractor had been treating her.
    1. "خانم لرر" تایید کرد که یک کایروپراکتور او را درمان می‌کرده است.
  • 2.The chiropractor recommended hot baths between treatments.
    2. کایروپراکتور پیشنهاد حمام آب گرم بین جلسات درمانی را داد.
  • 3.The chiropractor tried to relieve the pain by manipulating the spinal column.
    3. کایروپراکتور سعی داشت با ماساژ ستون فقرات، درد را تسکین دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان