[صفت]

choked

/ʧoʊkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more choked] [حالت عالی: most choked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناراحت (از چیزی) بغض‌کرده

مترادف و متضاد choked up
  • 1.I was really choked when I heard he’d died.
    1. من وقتی شنیدم او فوت کرده، واقعا بغض کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان