Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کروموزوم (زیست شناسی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
chromosome
/ˈkroʊməˌsoʊm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کروموزوم (زیست شناسی)
رنگین تن، فامتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کروموزوم
1.Chromosomes store genetic information.
1. کروموزوم ها اطلاعات ژنتیکی ذخیره می کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
chromosomal mutation
christmastime
christmastide
christmas tree
christmas stocking
chronic
chronically
chronicle
chronological
chronologically
کلمات نزدیک
chromium
chromite
chrome
chromatin
chromatic
chromosphere
chronic
chronic disease
chronicle
chronicler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان