[صفت]

chronic

/ˈkrɑnɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more chronic] [حالت عالی: most chronic]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مزمن کهنه، دایم

معادل ها در دیکشنری فارسی: وخیم مزمن
  • 1.chronic diseases
    1. بیماری‌های مزمن
  • 2.She suffers from chronic pain in her knees.
    2. او از دردی کهنه در زانوهایش رنج می‌برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان