Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دارچین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cinnamon
/ˈsɪnəmən/
غیرقابل شمارش
1
دارچین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دارچین
1.cinnamon sticks
1. چوب دارچین
2.ground cinnamon
2. دارچین آسیاب شده
تصاویر
کلمات نزدیک
cinnabar
cinereous
cinephile
cinematography
cinematographer
cipher
circa
circle
circlet
circuit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان