Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ختنه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
circumcision
/ˌsɜːrkəmˈsɪʒn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ختنه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ختنه
1.The baby is circumcised.
1. بچه ختنه شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
circumcise
circumambulate
circumambient
circulatory system
circulation
circumference
circumflex
circumlocution
circumnavigate
circumnavigation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان