[اسم]

circumcision

/ˌsɜːrkəmˈsɪʒn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ختنه

معادل ها در دیکشنری فارسی: ختنه
  • 1.The baby is circumcised.
    1. بچه ختنه شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان